همانطور که گفته شد مبنای تمدن غرب، بر هم زدن انتظام حکیمانه جهان و ایجاد نظمی ریاضی در سامانه ای منفک از عالم منسجم طبیعت است.
نفس
طغیانگر انسان مدرن در ظاهری غیر از ظاهر مغولی در چهارچوب این نظمِ خشک به جولان در ی شهوات و توهمات و غضب خود می پردازد.
هو الذی خلق السموات والارض بالحق
در
واقع جهان با تار و پود حقیقت آفریده شده ولی موسیقی * که از جلوات
ریاضیات بی پایه و فروبرنده انسان در توهمات غم و شادی و تهیج و عشق کاذب است، تقابل
این نظم ساده انگارنه در برابر ساختار حکیمانه خلقت می باشد.
* موسیقی واژه یونانی و معادل غنا در زبان عربی ست. در پیشینه تاریخی فقه شیعه تفاوتی میان موسیقی و غنا نبوده. و اینکه در روایات، گناهِ نزدیک شدن به ساز و آواز بدتر از ی با محارم عنوان شده ممکن است ناشی از توهمی بودن حالات منتج از موسیقی و عدم هارمونی آن با جمال ساختار عظیم و ذوبواطن هستی باشد.
موسیقی مضرات بسیاری برای جسم و روان آدمی دارد و کاری بیهوده و کاملا نقطه مقابل حقیقت عالم است. و هیچکس به اندازه اهل موسیقی از حقیقت عالم و یاد خداوند و اخبار بهشت او دور نیست.
در واقع زیر و بم موسیقی حرکت دادن درون انسان بدون مفهوم و در سراب است.
مثلا ممکن است با شنیدن یک موسیقی عرفانی انسان خودش را در بهشت و مقرب خداوند ببیند، درحالیکه چنین قرب و نعیمی اصلا برای او وجود نداشته بلکه در غرور شیطانی ای فرو رفته باشد.
مطالب مرتبط: